یادداشت 17
تصمیم کبری🙃🫠
تصمیم گرفتم معلم بشم .
از دیروز تا الان در حال پیدا کردن منابع و گروهها و برنامه ریزی برای خوندنم.
نمیدونم دفترچه استخدام آموزش و پرورش کی میاد؛ ولی من استارت کار رو زدم.
هر چند خرداد 1405 درسم تموم میشه و نمیدونم میشه شرکت کنم یا نه ؟ ولی من این مسیر رو شروع کردم و انشاا... به نتیجه برسه.
خیلی دوست داشتم روان درمانگر کودک و نوجوان بشم ولی فعلا تا رسیدن به اون خواسته راه کمی طولانیه ؛ و من باید کم کم این مسیر رو برم.
و اگه وارد شغل معلمی بشم چه بسا که راه هموارتر بشه انشاا...
خب درسای این ترم دانشگاه هم عملی و پروژه و.... است
خیلی سخت شده و کمی تا اندکی استرس گرفتم.
و بهترین کار اینه به جای نگرانی شروع کنم.
سعید سرکار
بچه ها خوابن
و خونه در یه آرامش دوست داشتنی غرقه.
چراغ مطالعه رو روشن کردم و نشستم پای دفتر و دستک
یه برنامه ریزی خوبی باید انجام بدم که هم به
1: درسای دانشگاه برسم
2: هم به آزمون استخدامی
3: به یلدا و مدرسه و تکالیفش
4: به خونه و زندگی
5: به ورزش خودم
6: نمیدونم رسیدگی به نیما رو کجا جا بدم ؛ بدجور صبح ها در نبود خواهر دستم بندشه😥
ولی جان منه.
پس فعلا بشینم یه برنامه کاملی بنویسم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
- ۰۴/۰۸/۱۱
