یادداشت 13
پنجشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۴۵ ب.ظ
عکسای یک روز با هم بودن یه خونواده رو دیدم ؛ اینکه صبح 4 نفری با هم صبحونه خورده بودن و عکس گرفتن ؛ یه حسی بهم دست داد .
چقدر دلم برا دورهمی خانوادگی تنگ شده و چقد این مدل عکسا و بودن ها رو دوست دارم.
آخرین باری که خانوادگی بیرون رفتیم اوایل شهریور بود ؛ یه پیاده روی دوست داشتنی و کمی هم کوه نوردی البته با شیب ملایم
اونجا قرار گذاشتیم ماهی یه بار بریم کوهنوردی .
این اتفاقات قشنگ و بودن ها و دورهمی ها خیلی دیر به دیر جور میشه.
امشب پیتزا درست کردم ولی حقیقتا بهم نچسبید ؛ چون دوست داشتم 4 نفری کنار هم با لذت و آرامش پیتزا بخوریم ولی سعید نبود ؛ اگر هم میبود قطعا با ما غذا نمیخورد.
کاش تو این دنیا هیچ وقت مردا قهر نمیکردن .
- ۰۴/۰۸/۰۲