یادداشت های یک زن خانه دار

یادداشت های یک زن خانه دار

حـرفهای در گوشی ، روزمـرگی ها ، یادداشت های یک زن خانه دار ، دغـدغـه های ذهنـی ،دنیـای زیبای مـن و....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

یادداشت 12

دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ

روبه روی خونه یه پارک بزرگه ازش که رد بشیم ؛ مدرسه ی یلدا قرار داره ؛ مامان ها عموما تو آلاچیق های پارک جمع میشن و درباره مدرسه و درس و... دورهمی برگزار میکنن. امروز صبح با نیما یلدا رو رسوندیم یه نیم ساعتی پیش مامان ها موندم ببینم اوضاع مدرسه و فعالیت ها چطوره؟ خیلی خوب بود از تجارب و اطلاعاتشون استفاده کردم و به خودم قول دادم گاه گاهی بیام پیششون .

 

صبحونه خوردیم و کمی با نیما وقت گذروندم و نهار رو درست کردم و رفتیم سمت مدرسه.

بچه ها رو یه راست بردم پارک دریاچه ؛ یه پارک بزرگ 

1ساعت و نیم بازی کردن و دویدن و با هم کلی بهشون خوش گذشت؛ وقتی داشتم کنار دریاچه پشت سر بچه ها راه میرفتم ؛ فکر کردم خوشبختی دقیقا همین لحظه است که بچه ها خوشحال از با هم بودن دارن بازی میکنن

از اینکه وقت گذاشتم و آوردمشون پارک خوشحال بودن و خوشحال بودم.

قرار شد روزهایی که باشگاه نداریم بعد مدرسه بیارمشون پارک ؛ البته هر بار پارک های متنوع

رسیدیم خونه نهارشونو خوردن و نیما خوابید و ما نشستیم پای درس های یلدا

 

حقیقتا خیلی به برنامه های خودم نرسیدم ولی خوشحالم که روز خوبی بود برا بچه ها


زبان خوندم

جلسه 8 استاد رو گوش دادم

و فردا مدرسه یلدا جشنواره غذای سنتی ایرانی برگزار میکنه و قراره بچه ها غذا ببرن برا معرفی

اونوقت برا یلدا ماکارونی کنار گذاشتم ؛!! غذای ایرانی سنتی 😩

واقعا وقت نداشتم چیزی درست کنم و بیشتر تر حسش نبود.

خاموشی زده شد و فعلا خونه در آرامش به سر میبره😍

  • سارا ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">