روز چهارم
امروز عصر نوبت دندون پزشکی داشتم ؛ سعید هم نبود که بچه ها پیشش بمونن و مجبور شدم با خودم ببرمشون ولی نیما نذاشت که کاری انجام بدم و مجبور شدم بذارمشون خونه یکی از آشناها و دوباره برگردم مطب.
بعد از انجام کارهای دندون پزشکی سریع رفتم بچه ها رو تحویل گرفتم ؛ بنده خدا چقدر اذیت شده بود بس که نیما رو با ماشین بیرون تاب داده بود که گریه نکنه. خیلی ممنون و سپاسگذارش شدم بخاطر این حمایتش. چون خودم میدونم چقدر سخته .
ساعت 7 شب رسیدیم خونه ؛ سریع کباب کوبیده تو فر درست کردم و سفره رو انداختم.
حالا فکر کن با تنی خسته و لب و دهنی آویزون از اثرات بی حسی دندون پزشکی بشینی و غرولندهای سعید خان رو گوش بدی.
همش بیرونین تو خونه نیستین ؟؟ یکی نیست بگه آخه مرد تو خیابون که بساط نزدیم ؛ کار داریم که بیرونیم
گفتم : فردا یلدا باید مجدد بره مدرسه برا اندازه گیری فرم لباس ؛ چون لباس تغییر کرده؛ جنابعالی فردا ببرش.
میگه : نه
اون که باید بره؛ ولی خودت دیگه نرو باشگاه و دکتر 🤕🙄😶🌫️
گفتم : یه ماه پیش هر روز غر میزدی که چرا همش تو خونه این ؟ بیرون نمیرین ؟ باشگاه و استخر و .... هست و نشستین تو خونه
هر روز به من گیر میداد تو تنبلی بیرون نمیری در حالی که بچه ها رو پارک میبردم.
گفت اشتباه کردم و زیر لب غر میزد.
ترجیح دادم سکوت کنم و راه خودمو برم.
سریع شامشو خورد و رفت تو اتاق ؛ بچه ها هم بازی میکردن و بازی دیگه خنده و صدای بلند داره
ولی بلند شد کلید اصلی برق رو قطع کرد که بخوابه.
حالا ظرفها کف زده تو سینک ؛ بچه ها سرویس نرفته بودن ؛ و...
شمع روشن کردم ظرفها رو شستم و به کارها سرو سامان دادم و بچه ها رو رسیدگی کردم و طفل معصوم های من با حالی گرفته خوابیدن.
یه بغض سنگین ته گلوم نشست ؛ به خودم حق دادم ناراحت بشم؛ آروم اشک بریزم ؛ خسته باشم از کشیدن بار سنگین بچه داری و خانه داری اونم به تنهایی ؛ از اتفاقات ؛ و...
ولی به خودم گفتم اگه تو این حال گرفته بمونی ؛ یعنی فرصت دادی به ناامیدی ؛ به غم و...
تو باید تلاش کنی به اندازه ی سهم و ظرفیت خودت بسازی ؛ تا بوده همین بوده
مهم محکم بودن و ادامه دادنه وقتی چاره ای نیست.
A: حالا که کلاس نظم رو شرکت کردم باید اجرا کنم .
چکاپ کامل رو انجام دادم منتظرم فردا جواب آزمایش بیاد .
دو سالی میشه طرفهای دندون پزشکی نرفتم ؛ ولی امروز حسابی از خجالت اون دو سال دراومدم ؛ دو دندون نیاز به روکش داشتن و یه دندون نیاز به ترمیم ؛ که خدا رو شکر انجام شد.( البته چون بیمه تکمیلی داریم میتونم این همه کار انجام بدم و گر نه سعید زیر بار این هزینه ها نمیرفت🤷♀️)
چشم هام هم کمی ضعیفه ؛ ولی عینک نمیزنم .
این از مرحله اول برنامه
B: امروز اصلا وقت ورزش در خانه نداشتم
ولی کالری دریافتی زیر 1000 شد.
C: ملزم بودن به شستن ظرفها بعد صرف غذاها عالیه
یعنی دقیقا یه باری انگار از رو دوشم برداشته شد.
شبتون خوش
- ۰۴/۰۵/۲۰