یادداشت های یک زن خانه دار

یادداشت های یک زن خانه دار
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

روز چهارم

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ

امروز عصر نوبت دندون پزشکی داشتم ؛ سعید هم نبود که بچه ها پیشش بمونن و مجبور شدم با خودم ببرمشون ولی نیما نذاشت که کاری انجام بدم و مجبور شدم بذارمشون خونه یکی از آشناها و دوباره برگردم مطب.

بعد از انجام کارهای دندون پزشکی سریع رفتم بچه ها رو تحویل گرفتم ؛ بنده خدا چقدر اذیت شده بود بس که نیما رو با ماشین بیرون تاب داده بود که گریه نکنه. خیلی ممنون و سپاسگذارش شدم بخاطر این حمایتش. چون خودم میدونم چقدر سخته .

ساعت 7 شب رسیدیم خونه ؛ سریع کباب کوبیده تو فر درست کردم و سفره رو انداختم.

حالا فکر کن با تنی خسته و لب و دهنی آویزون از اثرات بی حسی دندون پزشکی بشینی و غرولندهای سعید خان رو گوش بدی.

همش بیرونین تو خونه نیستین ؟؟ یکی نیست بگه آخه مرد تو خیابون که بساط نزدیم ؛ کار داریم که بیرونیم

گفتم : فردا یلدا باید مجدد بره مدرسه برا اندازه گیری فرم لباس ؛ چون لباس تغییر کرده؛ جنابعالی فردا ببرش.

میگه : نه

اون که باید بره؛ ولی خودت دیگه نرو باشگاه و دکتر 🤕🙄😶‍🌫️

گفتم : یه ماه پیش هر روز غر میزدی که چرا همش تو خونه این ؟ بیرون نمیرین ؟ باشگاه و استخر و .... هست و نشستین تو خونه

هر روز به من گیر میداد تو تنبلی بیرون نمیری در حالی که بچه ها رو پارک می‌بردم.

گفت اشتباه کردم و زیر لب غر میزد.

ترجیح دادم سکوت کنم و راه خودمو برم.

سریع شامشو خورد و رفت تو اتاق ؛ بچه ها هم بازی میکردن و بازی دیگه خنده و صدای بلند داره

ولی بلند شد کلید اصلی برق رو قطع کرد که بخوابه.

حالا ظرفها کف زده تو سینک ؛ بچه ها سرویس نرفته بودن ؛ و...

شمع روشن کردم ظرفها رو شستم و به کارها سرو سامان دادم و بچه ها رو رسیدگی کردم و طفل معصوم های من با حالی گرفته خوابیدن.

یه بغض سنگین ته گلوم نشست ؛ به خودم حق دادم ناراحت بشم؛ آروم اشک بریزم ؛ خسته باشم از کشیدن بار سنگین بچه داری و خانه داری اونم به تنهایی ؛ از اتفاقات ؛ و...

ولی به خودم گفتم اگه تو این حال گرفته بمونی ؛ یعنی فرصت دادی به ناامیدی ؛ به غم و...

تو باید تلاش کنی به اندازه ی سهم و ظرفیت خودت بسازی ؛ تا بوده همین بوده

مهم محکم بودن و ادامه دادنه وقتی چاره ای نیست.


 

A: حالا که کلاس نظم رو شرکت کردم باید اجرا کنم .

چکاپ کامل رو انجام دادم منتظرم فردا جواب آزمایش بیاد .

دو سالی میشه طرفهای دندون پزشکی نرفتم ؛ ولی امروز حسابی از خجالت اون دو سال دراومدم ؛ دو دندون نیاز به روکش داشتن و یه دندون نیاز به ترمیم ؛ که خدا رو شکر انجام شد.( البته چون بیمه تکمیلی داریم میتونم این همه کار انجام بدم و گر نه سعید زیر بار این هزینه ها نمیرفت🤷‍♀️)

چشم هام هم کمی ضعیفه ؛ ولی عینک نمیزنم .

این از مرحله اول برنامه

B: امروز اصلا وقت ورزش در خانه نداشتم

ولی کالری دریافتی زیر 1000 شد.

C: ملزم بودن به شستن ظرفها بعد صرف غذاها عالیه

یعنی دقیقا یه باری انگار از رو دوشم برداشته شد.

 

شبتون خوش

  • سارا ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">