یادداشت های یک زن خانه دار

یادداشت های یک زن خانه دار

حـرفهای در گوشی ، روزمـرگی ها ، یادداشت های یک زن خانه دار ، دغـدغـه های ذهنـی ،دنیـای زیبای مـن و....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در آذر ۱۴۰۴ ثبت شده است

بچه ها بعد از کلی بازی و سرگرمی خوابیدن و خونه تو سکوت و آرامش دلچسبیه.

و من این وقتها دوست دارم کارهای مورد علاقه ام رو انجام بدم.

و کارهای مورد علاقه ی نیمه شبی ام:

نوشتن برنامه فردا؛ چه کارهایی لازمه انجام بدم ؛ چه کارهای نیمه تمامی رو تمام کنم و کلا فردا قراره کدوم قورباغه ام رو قورت بدم.

مثلا یکم فیلم ببینم ؛ البته اگه وقت بشه.

فکر میکنم یکم بداخلاق شدم با بچه ها و از فردا میخوام ماسک زشت بداخلاقی رو بندازم دور و خیلی صبورتر و مهربون تر باشم با گلهای دوست داشتنی ام.

 

و اما برا شروع هفته شوق دارم ؛ همه چی خوب و رو به راهه خدا رو شکر

  • سارا ...

 

شلوغ ترین روزها رو دارم میگذرونم.

تحقیق و پروژه های دانشگاه همراه با میان ترمها بدجور منو محاصره کرده؛ از اون طرف درسهای یلدا بخصوص آنلاین شدنش خیلی از وقتمو میگیره.

کلا کلاس آنلاین اینطوریه که نه چیزی از اعصابت باقی می‌مونه نه چیزی از کلاس متوجه می‌شی نه تمرکزی روی بقیه کارهات داری.

دقیقا سه شب نخوابیدم نیما تب داشت بدجوری ؛ فقط تا صبح بالای سرش بودم . حتی استامینوفن هم تبش رو نمیتونست پایین نگه داره ؛ دستمال نمدار مرتب رو پیشونیش بود و زیر لب دعای نور میخوندم.

و اکنون:

آشپزخونه ای منفجر شده

نمیدونم کدوم دندونم درد داره ؛ جوری که یه طرف دندون هام سخت درد دارن و ژلوفن هم آرومشون نکرده.

سعید هم اطلاع داده آخر هفته بزنیم بیرون و یه سمتی بریم . تنها کاری که دوست ندارم این روزها انجام بدم مسافرته.

خوشحالی امروز: امتحان میان ترم فناوری اطلاعات نمره کامل گرفتم🫠

  • سارا ...

 

این مدت اصلا حالم خوب نبود

نقطه ضعف من خونوادمه؛ اگه ببینم برادرم یا خواهرم ناراحتی جدی دارن ؛ دیگه تا خودمو زیر فشار گریه و ناراحتی پیدا کنم یه مدت طول میکشه.

فعلا دکترای متفاوتی قطع امید کردن و دستور سقط دادن .

ولی سقط نکردن و سپردن به خدا اگه میخواد خودش تصمیم ماندن و رفتنش رو بگیره.

انشاا... هر چی خیره اتفاق بیفته .


وااای یلدا کلاساش آنلاین شده و امروز خیلی حرص خوردم

نیما نمیذاشت تکالیفشو انجام بده ؛ معلم پشت سر هم تکلیف میفرستاد و باید سریع انجام میدادن و عکس می‌فرستادن.

کلا صبح تا ظهر به این منوال گذشت

به خودم که اومدم ؛ دیدم وسط یه خونه داغون و بهم ریخته محاصره شدم.

چیه این آلودگی و آنلاین بودن درسها😑😬

 

بالاخره یه موسسه پیدا کردم برا منابع و آزمون های استخدامی آموزش و پرورش

از شما چه پنهون یه کوه جزوه پرینت گرفتم

و یه برنامه روزانه و تست شبانه برامون در نظر گرفته که والا اگه برا کنکور اینقدر میخوندم بدون شک جزو نفرات دو رقمی کنکور میبودم.

اصلا به برنامه نمیرسم ؛ هر چی میدوئم؛ میبینم بازم عقبم

گاهی ناامید میشم ؛ گاهی امیدوار

و دست و پا شکسته دارم ادامه میدم.

سعید هم امروز گفته : بیخیال شغل شو ؛ بشین 🏠

گفتم : ده ساله نزاشتی کاری انجام بدم ؛ لطفا بزار این ده سال رو خودم برا خودم تصمیم بگیرم.

من به کار احتیاج دارم. گفت: ماهی دو تومن بهت میدم ؛ بیخیال شغل و آزمون شو.

گفتم: هیهات من الذله

این ترم 8 تومن باید شهریه میدادم

آقا لطف کردن 3 تومن برام واریز کردن.

اصلا نمیتونم رو پول دادن سعید حساب باز کنم و اصلا حوصله اینو ندارم برا هر خرجی بگم پول واریز کن.

پس بهتره به فکر استخدامی باشم 🤦‍♀️🤷‍♀️🥱

  • سارا ...